خب درسته باهام قهر کرده بود 

اما امروز رفتم وبلاگش رو ببینم 

پاک شده بود 

نمیدونم توی کدوم دفترم

توی کدوم صفحه اش 

توی کدوم خطش 

شروع دنیای قشنگم رو 

اما مهم نیست ...

امروز تموم شد 

تمومش کردی 

به من خوبی و خوشی نیومده .. حتی یه ذره .. حتی یکم

نمیدونستی که با چه ذوقی واست اسم انتخاب کردم خانم ربات

حقش نبود بری 

آفلاین شی 


ربات.

  • آقای ربات
  • يكشنبه ۲۲ مرداد ، ۲۳:۳۵ ب.ظ
  • روزنوشت
  • بازدید : ۲۲۷
۲ موافق نظرات شما ( ۱ )

صداش کردم

جوابمو نداد

دوباره صداش کردم

جوابمو بازم نداد

سه باره صداش کردم

معمولا این بار جواب میداد

اما نداد


خب پیش میاد دیگه ...

فقط نذار فکر کنم که تو رو هم دارم از دست میدم. خب ؟ 


آقای ربات - m.R

  • آقای ربات
  • يكشنبه ۲۲ مرداد ، ۰۰:۴۱ ق.ظ
  • روزنوشت
  • بازدید : ۲۱۹
۲ موافق نظرات شما ( ۲ )

خودت رفتی ولی عشقت نرفته 

من عاشق تر شدم هفته به هفته ...


ربات.

  • آقای ربات
  • يكشنبه ۲۲ مرداد ، ۰۰:۰۴ ق.ظ
  • توییت
  • بازدید : ۳۱۷
۲ موافق نظرات شما ( ۲ )

دیشب نوشتم : 

من چقدر با احساس واسش وقت گذاشتم و نوشتم

اون چقدر بی احساس و سرد خوند و صفحه رو بست.


خیلیا به خودشون گرفتن

خیلیا هم تهمت زدن

اما اینجا بگم که این دو خط مربوط به خیلیاس .. خیلی هااااااا

و فقط اونایی فهمیدن که شامل این دو خط هستن یا نه که در موردش با من حرف زدن

پس تکرار میکنم .. این حرفم به خیلی ها بود . 


ربات.

  • آقای ربات
  • شنبه ۲۱ مرداد ، ۲۲:۳۳ ب.ظ
  • روزنوشت
  • بازدید : ۱۹۳
۱ موافق نظرات شما ( ۱ )

وقتی صداش میکنم و میگه جان 

حواسش هست به لرزش دستام ؟! 


(میخواستم چیز دیگه ایی بنویسم اما شما قافیه را دریاب :) ! ) 


ربات.

  • آقای ربات
  • شنبه ۲۱ مرداد ، ۲۱:۴۹ ب.ظ
  • توییت
  • بازدید : ۲۸۶
۱ موافق نظرات شما ( ۱ )

از رفتن های با خداحافظی متنفر بود 

از رفتن های بی خداحافظی متنفرم


انگار حس میکنم واسه طرف مقابل اندازه خیار ارزش نداشتم :/


ربات.

  • آقای ربات
  • جمعه ۲۰ مرداد ، ۲۳:۴۷ ب.ظ
  • توییت
  • بازدید : ۲۰۰
۲ موافق نظرات شما ( ۲ )

همه شعرهاش رو توی دفترم نوشتم 

ولی فقط این یه دونه حرفش همیشه تو ذهنم ثبت شده 


گاهی نمیشود که نمیشود .......


هر بار که میخونم یک دقیقه سکوت میکنم و به عمق فاجعه پی میبرم :(


ربات.

  • آقای ربات
  • جمعه ۲۰ مرداد ، ۲۲:۴۹ ب.ظ
  • توییت
  • بازدید : ۱۸۷
۲ موافق نظرات شما ( ۲ )

من چقدر با احساس واسش وقت گذاشتم و نوشتم

و چقدر بی احساس و سرد خوند و صفحه رو بست .


ربات.

  • آقای ربات
  • جمعه ۲۰ مرداد ، ۲۲:۲۴ ب.ظ
  • توییت
  • بازدید : ۲۲۱
۲ موافق نظرات شما ( ۲ )

و شاید تقدیرش چنین بود که لحظه هایی از عمرش را با تو همدل باشد ...


ربات.

  • آقای ربات
  • جمعه ۲۰ مرداد ، ۲۲:۱۵ ب.ظ
  • توییت
  • بازدید : ۳۲۱
۲ موافق نظرات شما ( ۵ )

سن و سالم کم بود 

غرق بازی بودم

به همون دنیای 

ساده راضی بود :(


آخرین خنده

عکس - آخرین لبخند و آخرین خنده از ته دل . همون سالی که پدر رفت :(


آقای ربات - یاد حال خوب قدیم.

  • آقای ربات
  • جمعه ۲۰ مرداد ، ۱۴:۳۷ ب.ظ
  • روزنوشت
  • بازدید : ۲۸۸
۲ موافق نظرات شما ( ۴ )