اون مثل داداشم بود

قد بلند . عینکی . موهای فر . 

ولش کن .. خودش میدونه با کی ام 

اون واقعا مثل داداشم بود 

تنها رازی که داشتم

تنها چیزی که هیچکس نمیدونست رو 

به اون گفته بودم 

بهش اعتماد کامل داشتم

میدونستم همه تنهام بذارن اون نمیذاره

اما یه روزی رسید 

که من رو به یه قضاوت

خیلی ارزون

فروخت به دختری که سر کوچه زندگی قدم میزد

چقدر آسون .. چقدر ناگهانی ...

یه سوال میپرسم ازت .

شده تا حالا همه دنیا بر علیه تو باشند ؟ 

شده همه متضاد تو باشند ؟ 

شده همه از تو بدشون بیاد ؟

نه احتمالا نشده 

اما وقتی من تاریکی رو توی آینده ام دیدم

وقتی از حد خنده ها گذشتم و به بی نهایت رسیدم

جایی که هیچی نبود 

من دشمن همه شدم

شدم بدترین پسر دنیا 

شاید بگی شعار میدم 

اما هر چی در موردم فکر کنی قضاوت حساب میشه 

از همونایی که بهترین دوست زندگیم منو به چند ورقش فروخت

به چند ورق قضاوت

و تنها حرف هایی که باور نکرد حرف های خودم بود ...

و من برای اینکه راحت باشه از دیدش کم کم پنهون شدم

اما بازم یادش می افتم مثل همین امشب 

رفیق به یادتم 

با اینکه زدی .. بدم زدی .. از پشتم زدی ...


آقای ربات - رفیق 

تعداد نظرات این پست ۴ است ...

۰۱ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۰۹
کاش یاد بگیریم هم دیگرو قضاوت نکنیم:(
کاش یاد بگیره 
برای دوست های بعدیش ..
۰۱ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۱۷
:) هرگونه قضاوت پیگرد قانونی دارد ...

سخته ! درک نکردم ولی شنیدم ... 
خیلی سخته ...
بله سخته ...
۰۱ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۱۸
رفیق عالیه:)
اما رفیق نامرد خیلی بده:(((
رفیق کم پیدا میشه ...
۰۱ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۴۲
من با تنهایی این تجربه رو داشتم. 
یه جورایی  کم کم به تنهایی عادت کردم حتی نبود خانواده ...
...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">