بذار ایندفعه یه جور دیگه بنویسم 

جوری که خیلی ها دوست ندارن

میخوام چشمامو ببندم 

تورنیکت رو ببندم به بازوم

سرنگ غم و غصه رو تزریق کنم به شاهرگم

بهشون بگو .. به غم و غصه ها بگو 

مثل مورفین تو رگ هام برقصن

دیوونه بشن

دیوونه بشم 

قید همه چی رو بزنن 

قید همه چی رو بزنم 

هوا تاریک و ابری 

اتاق خاموش

یه نور خفیف از بیرون افتاده باشه به دیوار رو به روم 

من .. تنها 

بذار همینطوری چشمامو باز کنم 

بطری ممنوعه رو بردارم و سر بکشم 

از خشم دندونامو بهم فشار بدم 

آها نه .. شاید هم از درد سرنگی باشه که هنوز تو بدنمه 

آخ ... یادم رفته درش بیارم ... 

درش میارم .. خون میاد .. بند نمیاد .. 

نفسم به سختی میاد و میره 

چشمام کاسه خونه 

ازت عصبانی ام ؟؟ خیلی 

جوری که میتونم همین الان بیام و بکشمت

خیلی دردناک .. 

تورنیکت رو باز میکنم 

رقص غم و غصه ها همه جای بدن پهن میشه 

داره یه شخصیت دیگه شکل میگیره 

یه ایده و انگیزه جدید 

یه انتقام 

یه خشم 

یه رقص بی وقفه از درد ..

بارون گرفته .. میرم بیرون

رقص همراه با خونی که بند نمیاد 

قشنگ رگم رو جر دادم ... حالم خوش نبوده :(

خون بارون رو قرمز کرده 

ابرها فریاد میزنن

من بیشتر 

حس عذاب وجدان و گناه با خنده هام یکی میشن 

میخندم و اشک سرازیر شده 

شایدم قطره های بارونه .. کسی چه میدونه..

من هیچی نمیدونم

فقط میدونم که دارم دیوانه وار زیر یک بارون سرد میرقصم 

آره سرده ... 

عشق من به تو داره به جنون تبدیل میشه .. میگفتی جنون بده .. یادته ؟ 

کاش بودی و .. بودی و بارون گرم میشد 

ایییی ... نه لعنتی .. تو نباید باشی و این وضعیت رو ببینی ... 

...

...

خودمو به زور میکشم و میندازم تو خونه

نای حرکت ندارم 

خوابم میاد .. درد دارم .. دستم بی حس شده 

سرد شده 

سرد تر از اعضای بدنم 

خوابم میاد 

میترسم باز بخوابم ... باز بیایی به خوابم و باز خوشبختی رو به رخ من بکشی 

اره .. میترسم 

رقص غم و غصه ها داره تموم میشه 

لرز بدنم داره کم میشه 

کاش تموم نمیشد 

کاش تا همیشه میرقصیدن و منم پا به پاشون میرقصیدم

بارون هم حتی بند اومد 

همه جا رو سکوت گرفت

من تو قلعه تاریک و سیاهم 

تو اتاقم

تنهام 

من یک شاه بازنده ام 

یک شاه مات شده 

مات شده نگاه تو ....

پلک هایم بی اختیار روی هم میخوابند 

و من ...

من .. ای کاش تمام میشد 

تمام این ماجرا ها و قصه هایی که هیچوقت به تو نرسیدم

کاش مثل کلاغ قصه ها به خانه ام نمیرسیدم اما به تو میرسیدم 

کاش کسی بود و حداقل یک پتو برای من می آورد ... سردم شده ...

اما میخوابم

غرق در خون

غرق در آرزو

در فکر 

در تو 

در تو 

در تو

...

 

ربات.حال بد

تعداد نظرات این پست ۲ است ...

۱۰ آبان ۹۶ ، ۱۸:۰۷
:((((((
خیلی زیبا و جگر سوز بود :(((
موفق باشی:)
سلام شیش نقطه ! 
مرسی .. نظر لطفته خخ
مرسی تو هم همینطور
۱۳ آبان ۹۶ ، ۰۸:۳۳
این حالو فقط یه شب درک کردم :/ینی خودم خواستم فقط یه شب باشه وگرنه...
:(

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">