لباسی که با هم ست خریده بودیم، یه لکه رنگ داشت که مایع سفید کننده ریختم روش پاک بشه، وقتی پاک شد، خیلی گذشته بود ازش. آبجیم گفت باید بشوری که مایع سفید کننده توش نمونه اسیدیه. برداشت بشوره و چون خیلی ازش گذشته بود لباسه پاره شد... من که نمیدونستم نباید زیاد نذارم توی سفید کننده... کسی هم نبود بهم بگه... منتظرم لباسه خشک بشه و تا کنم بذارم کنار بقیه چیزایی که ازت دارم... دلم گرفت یکم...

خب اگر تو بودی، قطعا اینطوری نمیشد...

دلم برات تنگ شد بعد از کلاس بهت پیام دادم... بازم تهش قشنگ شد... بهم یه حرفی زدی... امیدوارم کرد...

نمیدونم حالم بده یا خوب، نمیدونم هیچی... فقط میدونم امشب میخوام قرص بخورم... از همونا که نمیذاشتی بخورم :)

  • آقای ربات
  • يكشنبه ۱۶ مهر ، ۰۰:۱۴ ق.ظ
  • بازدید : ۴۰

تعداد نظرات این پست ۱ است ...

۱۶ مهر ۰۲ ، ۱۲:۵۹

چقدر غم داره حرفات و چقدر درک میکنم اون پیام دادن ها و امیدوار شدن ها رو ...

...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">