نشستم پای کد هام... البته دروغ چرا..! دراز کشیدم! میدونی چرا من بک اند کار میکنم؟ چون اگر خروجی کدهای فرانت رو در نگاه اول از دور ببینی، به نظر پروژه بدون مشکله! اگر هیچجا کلیک نکنی، سفارشی ثبت نکنی، کاربری ثبت نام نکنی! همه فکر میکنن که پروژه کامله. یه جورایی میشه گفت که بک اند انگار بود و نبودش مهم نیست! منم گاهی وقتا همین حس رو دارم. اگر من و کدهام نباشیم...
من دیگه خسته شدم از شنبه شروع کردنا و دوشنبه افسرده شدنا. یخ زدن پاها. پنیک اتک ها. قرص خوردنا. گریه کردنا. کار نتونستن کردنا. میشه دست از سرم برداری؟ من صبحا بیدار میشم به تو فکر میکنم، سر کار به تو فکر میکنم، موقع مسواک زدن به تو فکر میکنم، شب به تو فکر میکنم، عصر به تو فکر میکنم. میشه دست از سرم برداری؟ من چشمامو که میبندم تو رو میبینم. سر میز غذا تو رو میبینم. تو راه پله ها تو رو میبینم. تو خیابون تو رو میبینم. توی اتاقم تو رو میبینم. میشه دست از سرم برداری؟ من دست خودم نیست، من دست خودم نیست هر شب هر روز چکت میکنم. همیشه از تو مینویسم. همیشه به یادتم. چون برای منه گاو، چیزایی که با تو تجربه کردم عادی نبود. نمیخوام دوباره با کس دیگه ای تکرار کنم. عذابم میده فکری که داد میزنه برای تو عادی بوده! عذابم میده فکری که میگه لبخندهای از ته دلت توی عکس پروفایل هات برای کیه! من دست خودم نیست میشه تو دست از سرم برداری؟