از خیلی از کارهایی که کردم پشیمانم

دلم میخواهد برگردم به عقب و درستشان کنم

اما خب هیچوقت نمیشود به عقب برگشت

مثلا پشیمانم از اینکه وبلاگ نویسی را شروع کردم

پشیمانم از اینکه از ضعف ها نوشتم

بعضی چیز ها بهتر بود همیشه ناگفته باقی بماند

من فراموش کردم و پشیمانم از این فراموشی

مثلا فراموش کردم باید همیشه ناشناس بمانم

فراموش کردم آقای ربات ، یک ربات است و هیچ احساساتی ندارد

پشیمانم

از خودم به خاطر خودم پشیمانم

از روزهایی که بیهوده گذراندم پشیمانم

از فاصله گرفتن از خودم .. از عوض کردن خودم پشیمانم

از اینکه اجازه دادم

عده ایی مرا بشکنند

عده ایی مرا مقصر بدانند

عده ایی مرا بازی دهند

پشیمانم پشیمانم پشیمانم

میشود خیلی چیز ها را عوض کرد

میشود این وبلاگ تغییر جهت دهد و دیگر سمت عشق و احساسات نرود

میشود من عوض شوم و برگردم سمت همان آقای ربات لعنتی

میشود دیگر خالی از اشتباه باشم

میشود کمتر به گذشته فکر کنم

میشود کمتر پشیمانم باشم

پیشمانم اما

درست میشود.

زود

خیلی زود...


- آقای ربات

  • آقای ربات
  • دوشنبه ۲۹ مرداد ، ۱۴:۲۶ ب.ظ
  • روزنوشت
  • بازدید : ۴۵۳
۱ موافق نظرات شما ( ۲ )

بعضی وقت ها

لازم است

سکوت کنی

و بگذری

درد دارد

جار زدن

یک سری جملات

درد دارد

شکستن

غرورت

درد دارد

شکسته شدن

و باز ، ماندن

بعضی وقت ها

لازم است

احساست را

بغضت را

حرف های نگفته ات را

زنده به گور کنی

و بیخیال شوی

و

بروی

همین.


-آقای ربات

۱ موافق نظرات شما ( ۰ )

میروی برو

ولی اگر رفتی دیگر برنگرد

میزنی بزن

ولی اگر زدی دیگر درمانش نکن

فراموشم میکنی بکن

ولی اگر فراموشم کردی دیگر سعی نکن مرا به یاد بیاوری


سعی نکن آدرس خانه جدیدم رو پیدا کنی

سعی نکن از دوستانم حالم را بپرسی

سعی نکن برایم هنوز مهم باشی و به چشم بیایی


حرمت میشکنی بشکن

ولی اگر شکستی دیگر حق نداری طوری رفتار کنی انگار هیچ چیز نشده 


دل میشکنی

احساس زیر پا میگذاری

خودت را به بیخیالی میزنی

دور میشوی و میروی


عزیزم

بشکن

بگذار

بزن

برو


اما برای همیشه

اما برای همیشه

اما برای همیشه.



-آقای ربات.

۲ موافق نظرات شما ( ۱ )

طعم تلخ انگور

باد گرم تابستان

لمس قبر سنگی

یک مشت حرف نگفته

فاتحه ای بی حس

بغضی خفه

فکری حبس

چشمانی بیدار

ذهنی خسته از بیدار بودن

قلبی پر غصه

سردردی بدون پایان

دردی بدون راه حل

غروبی با اذان

نوشته ای در هم

حس سرد جنازه

تیتر یک روزنامه

پسری که بی دلیل مرد !


-آقای ربات

۲ موافق نظرات شما ( ۲ )

سردرد های همیشگی 

فکر و خیال های تاریک

اتاق سراسر مشکی

موزیک های غمگین

بغض های سنگین

اشک های تلخ

میدانی ..

دیگر تکراری شده 

اینجا دیگر همه چیز تکراری به نظر میرسد

دیگر چیزی برای توصیف و تعریف کردن نیست ..

چیزی جدیدی اینجا نیست 

همه چیز به طرز فجیعی افسرده کننده شده 

دیگر نمیدانم چه کنم..

تو بودی چه میکردی ؟؟

منظورم این است 

اگر من اندازه تو بد بودم

بغض میکردی ؟؟ به خدا شکایت میکردی ؟؟ شب ها بیخوابی به سرت میزد ؟؟ 

خواب هایت پر از کابوس بود ؟؟ هوم ؟؟؟

خدا نکند روزی

به جایی برسی که 

من هستم.

خدا نکند..



-آقای ربات.

۱ موافق نظرات شما ( ۰ )

هنوزم دلگیرم

هنوزم سردرد دارم

هنوزم که هنوزه من لعنتی به فکر تو لعنتی ام

هنوزم از اون مشتی که ازت خوردم گیجم

هنوزم که هنوزه تو فکر آخرین حرکتتم

همونی که منو مات کرد

آره من باختم که فکر کنی قوی هستی ..

اما 

بی عاطفه

من دیوونه نیستم

من ساده نیستم

من بچه نیستم

همونایی که فکر میکنی از همه بیشتر میدونن .. از همه بزرگترن .. منطقی ترن

تو رو واسه یه چیزایه دیگه میخواستن...

هنوزم که هنوزه

نگرانتم

بیخیال درد قلبم

اشک سردم

زهر لبخندم

بیخیال سردردم

من هنوزم که هنوزه دیوونتم.



-آقای ربات


۲ موافق نظرات شما ( ۵ )

اگر کسی را مات کنی 

روزی

ساعتی 

لحظه ای 

کسی 

چیزی

تو را 

چنان مات میکند

که برگردی و گذشته را نگاه کنی 

حق گریه نداشته باشی 

حق ناشکری نداشته باشی

حق گله نداشته باشی

طوری مات میشوی 

که سکوت کنی و

بروی..

همین....



آقای ربات.

۱ موافق نظرات شما ( ۲ )

میگفتم : چرا اینطوریه؟

میگفت : خب زندگی بالا پایین داره دیگه ...

میگفتم : تا جایی که یادمه زندگی من همش سرپایینی بود .. یه راه طولانی و سرپایینی..

میگفت : شاید هنوز به اندازه کافی درد نکشیدی .. زجر نکشیدی .. بزرگ نشدی 

بزرگ که بشی این راه ها برات کوچیک میشه


میگفت و چقدر خوب میگفت...



-آقای ربات.

۲ موافق نظرات شما ( ۰ )

همه چیز با کلیک روی اپلیکیشن شروع میشود

عده ای شادند با دنیایی رنگارنگ

عکس هایی با منظره های دبش 

لبخند های مصنوعی

خوشی های الکی 

عده ای خودشان را غمگین نشان میدهند 

کپشن هایی که خبر از شکست عشقی چهارمشان میدهد !!

عکس هایی تنها 

با پشت زمینه ایی تاریک

یا غروب خورشید

اینجا اینستاگرام است  !

شعر های فروغ و پناهی طرفدار زیادی دارد

عده ای بقیه را تشویق میکنند به زندگی کردن و لذت بردن

عده ای خودکشی را حق هر انسانی تعریف میکنند 

اما 

همه شان یک کار مشترک دارند

لایک کردن ! 

چیزی عجیب غریب و به طرز وحشتناکی وقت گیر 

اما ساده

دوبار زدن روی عکس ! یک قلب ظاهر میشود و سریع از بین میرود

اما یک عدد به زیر آن عکس افزوده میشود 

ساده و بی خطر

..

از اینستاگرام متنفرم

همه چیز با حذف برنامه تمام میشود.

۰ موافق نظرات شما ( ۱۱ )