یه هوای آفتابی

شهر خلوت

یه نسیم خنک

دیگه بیخوابی تو چشمام نیس

ولی اشک چرا

دلم از سنگفرش های توی خیابون هم یخ تره

دارم به این فکر میکنم

چرا تموم نمیشه

چرا فراموش نمیشه

چرا این جنگ تموم نمیشه

من که مات شدم

من خیلی به پاش نشستم .. خیلی 

اما 

چرا برنگشت ؟

یواش یواش شروع میشه

رفت و آمد آدم ها 

با قصه های مختلف

یکی تو ماشین داره با گوشی حرف میزنه و مدام داره بوق میزنه و 

به ماشین جلوییش داد و بیداد میکنه

یه مادری داره بچه اش رو مجبور میکنه آمپولش رو بزنه

یه پسری با دوستاش دارن در مورد فلان بازی جدید بحث میکنن

اون طرف ها یه گنجیشکی با ترس و استرس یه جا نشسته و داره دونه های ریزی رو میخوره

زندگی 

یه مجموعه منظم از بی نظمی ها 

یه مجموعه معقول از بی عقلی ها

زندگی

عجیب و ساده

سخت و تاریک

هزار مشکل داشتم

که اینم روش اضافه شد 

شد هزار و یک مشکل 

دلم براش تنگ شده 

چون

هر جوری هم که بد بود 

بازم هزار مشکلم رو باهاش از یادم میبردم

آره .. 

همین.. دلم براش تنگ شده.

 


 

 

آقای ربات.

۰ موافق نظرات شما ( ۲ )

یادم میاد

مینوشتی ، مینوشتی و خسته نمیشدی 

به آخر خط که میرسیدی میگفتی 

حالا وقتشه

و من دکمه سمی کالن رو میزدم

چیزی از کامپیوتر نمیدونستم

حتی نمیدونستم اسم اون صفحه ای که پر کلید بود چی بود 

اره .. نمیدونستم کیبورد چیه ولی 

رنگ مشکی لاک رو انگشتات با صفحه کلید هماهنگی خاصی داشت

انگار قشنگ ترین منظره دنیا بود

صبح تا غروب 

من چشمام خیره به دستات بود 

که با چه مهارت خاصی و با چه سرعتی کلید ها رو فشار میدادی 

هر وقت میرفتم غرق بشم رو تیرگی نگین انگشتر دست چپت

یه نگاه بهم میکردی و با آرنجت میزدی به پهلوم و میگفتی 

باز که حواست پرت شد 

بزن دکمه رو :)

من الان فهمیدم برنامه نویس بودی 

الان فهمیدم سمی کالن یعنی چی 

الان فهمیدم چه مسئولیت بزرگی به من داده بودی ! 

سمی کالن کاراکتری هستش که تو اکثر زبان های برنامه نویسی تو آخر دستور ها باید گذاشته بشه

و من همیشه پایان تمام دستور های تو بودم

من سمی کالن تو بودم

این روزها استفاده از این دکمه خیلی سخت شده

چون کسی نیست که دستوری تایپ کنه

من

تو

انگار مکمل هم بودیم

اما 

من

سمی کالن قصه عاشقانه ات شدم

و 

تو

قصه ات را با من تمام کردی...


آقای ربات.

۰ موافق نظرات شما ( ۵ )

در دنیایی پا گذاشتیم که کسی به تاریکی ها بها نداد

کسی دلش غم نمیخواست

گریه چیز بدی بود 

به ما یاد دادند مرد گریه نمیکند

اما کاش میگفتند مرد گریه میکند فقط 

فقط دیده نمیشود..

اینجا قلم وقتی خریدار پیدا میکند که از خوشی ها بنویسد

از دنیای رنگی

از شادی های مزخرف

از تعریف جک های بیمزه

یا شاید خاطره هایی قشنگ با پایان خیلی قشنگ تر 

اینجا زندگی با درد ، ننگ محسوب میشود.

مشاوره میدهند و ادای روانشناس ها را در می آورند که خوب شوی 

که بخندی و بخندانی و تف کنی به تمام بدبختی های دنیا 

انگار نباید باشند 

انگار غم و غصه نباید باشد

من

اشتباهی در این دنیا وارد شدم.

در دنیایی که مال من نیست

در دنیایی که من را نمیپذیرد


آقای ربات.

۱ موافق نظرات شما ( ۰ )

به خواب بروی و در خوابت باشد

از خواب بپری و کنارت نباشد

اذان بگویند و مست شوی 

در مستی گریه کنی و غرق شوی 

داد بزنی و مشت بکوبی به دیوار اتاقت

مثل حیوان وحشی گم کرده باشی راهت

حواست نباشد نباشی نباشد

کنارت بخواهیش نخواهی نخواهد

زمین و زمان را بدوزی بهم تا که شاید 

چشم به راهش بشینی تا که روزی بیاید


زیاد اهل مطالعه شعر نیستم اما فکر میکنم شکل شعر های سید مهدی موسوی شد ! 

شعر گفتن

فقط یک دل تنگ میخواهد و

یک دنیا خاطره در یک ذهن..


قافیه چیدن کار سختی نیست !


آقای ربات.


۱ موافق نظرات شما ( ۰ )

دیشب خواب دیدم

با سرعت داشتم تو جاده میرفتم

فک کنم دوچرخه داشتم

شایدم موتور بود .. نمیدونم

فقط میدونم سرعتم زیاد بود که یهو از جاده منحرف شدم

یا جاده از من منحرف شد ! نمیدونم 

فقط میدونم وارد یه شهر تازه شدم

خیلی اتفاقی 

یه حس و هوای عجیبی داشت اون شهر 

هوا خنک 

همه جا سرسبز بود 

پر بود از در .. هر دری رو باز میکردی میرسیدی به یه جایه خاص 

یه در رو باز کردم

پر بود از اسکلت های کوچولو .. خیلی کوچولو ! 

یهو منو دیدن زنده شدن

چه سرعت زیادی هم داشتن :)) 

من فرار میکردم و اونا دنبالم

همه در ها رو باز کردم که ببینم راه خروج کدوم طرفیه

اما پیدا نمیشد .. ولی بالاخره تونستم بیام بیرون از اون شهر 

اما دیگه دوچرخه ام نبود ! 

یه نگاه کردم به پشت سرم تا دوباره برم داخل 

اما 

زیر پام خالی شد و من رفتم تو ! 

بعدشم با یه حس فشار بیدار شدم ! 


روز های فراموشی تو ، روزهای آشفتگی سختیه .. ! 

:)


آقای ربات.


۲ موافق نظرات شما ( ۱ )

شاید امروز ، اولین روز فراموشی تو نباشد 

اما قطعا سخت ترین روزش هست

به جای تو

یک بغض تلخ کنارم نشسته

یک زندگی سیاه در آینده منتظرم است

یک عالمه خاطره هم در گذشته جیغ میکشند

به جای تو

اینجا هیچ چیزی وجود ندارد

شاید من زیادی بزرگت کرده ام 

بدون تو فقط خودت وجود نداری

البته که تو همه چیز هستی ...

همه چیز بودی 

نمیتوانم بمانم

قدم میزنم و مرور میکنم

پیر میشوم و میمیرم

اما فراموشت میکنم

به خدایی که برایت بیگانه بود قسم

فراموشت میکنم

من اگر نتوانم این کار را انجام بدهم

بهتر است که بمیرم....


امضا.آقای ربات.

۱ موافق نظرات شما ( ۱ )

تو را چه بنامم ؟؟

پایان موقتی درد ها ؟

شروع درد های بدتر ؟

تو را چه صدا کنم ؟؟

شروع قصه ای عاشقانه و پاک ؟

یا پایان تمام عاشقانه ها؟

تو را با چه به یاد بیاورم ؟

با بوی خوش شمعدانی ها ؟

یا با طعم شور اشک ها ؟

تو چه بودی ؟

تو چه شدی ؟

تو از کجا آمدی ؟

به کجا رفتی ؟

به کجا رفتی ؟؟

ته این قصه را چرا شستی ؟

آن هم با اشک های من ...

تو فرشته نیستی 

تو فرشته بودی 

تو قاتل نبودی 

تو قاتل شدی 

قاتل احساساتم

قاتل چیزی به نام عشق میان ما

قاتل لبخند و شادی های موقت

نه نه

همه این ها را فراموش کن

از تو تعریف بهتری دارم

تو

دخترکی خردسال بودی 

که مرا مثل یک عروسک در دستانت بازی دادی 

برایت تازه بودم 

شعر خواندی برایم

از قشنگی های روزگار تعریف کردی 

دنیایت قشنگ بود و دنیایم را قشنگ کردی 

و وقتی دلت را زدم

آرام آرام دور شدی 

یک آن نزدیک شدی و مرا یک لگد محکم زدی و از پنجره اتاقت پرت کردی بیرون

دیگر سخنی نیست برای وصفت

برای تمام بودن ها

گذشته ها 

فعل های ماضی

صفات ناپایدار مثبتت

از تو

یک دنیا ممنونم ...

...

..

.


آقای ربات.

۲ موافق نظرات شما ( ۰ )

تو دنیای کامپیوتر به چیزی میگن باگ که ناخواسته باشه .. 

یعنی برنامه نویس نمیخواسته که اون چیز باشه .. و بودنش برای برنامه نقطه ضعف محسوب میشه

باگ ها به خودی خود بد نیستند .. اما وقتی نمایان میشن و همه از وجودشون خبردار میشن

میتونن بد باشن

کسایی میتونن با استفاده از همین باگ ها به برنامه آسیب بزنن

تو دنیای واقعی هم همین چیزا رو داریم

باگ ها 

هر کسی یه سری باگ داره

یه کارهای ناخواسته

یه اشکال ها

یه سری عادت های بد 

آدم میتونه خودشو با این باگ ها وفق بده .. طوری که براش آزاردهنده نباشه

اما باید مراقب باشه تا کسی اون باگ ها رو نبینه

یکی از این باگ ها ، باگ تنهاییه

هر کسی به خودی خود تنهاست .. همیشه یه حالت تنهایی تو سرشه

از این تنهایی لذت میبره

از تنهایی زندگی کردن لذت میبره

باید مراقب باشی که این لذت تموم نشه

که یکی نیاد و باگ تنهایی تو رو نفهمه

که اگه بفهمه

میتونه ازش سو استفاده کنه

اگه بفهمه یعنی تو بهش قدرت دادی که بتونه بهت آسیب بزنه

باید باگ هات رو مخفی کنی 

شاید کسی نباشی که بتونی همه باگ هات رو دیباگ(روشی برای رفع باگ ها) بکنی

اما متونی اونا رو پشت کد های دیگه مخفی کنی.


آقای ربات.

۰ موافق نظرات شما ( ۰ )

سردرد ، سردرد ، سردرد

انتظار ، انتظار ، انتظار

فکر و خیال ، فکر و خیال ، فکر و خیال

من دارم دیوونه میشم

+ بهشون نگو .. 

چرا بهشون نگم ؟؟ اونا خودشون میدونن

+ اونا ازت سواستفاده میکنن

خفه شو عزیزم ! 

من دارم دیوونه میشم .. دیوونه ام کرده .. 

سرم داره منفجر میشه

نمیدونم کی ام 

نمیدونم چی میخام 

سرم داره منفجر میشه

لعنتی دلمم شکسته

هیچی از من نمونده

مغزم ویروسی شده

سرم داره منفجر میشه

دارم دیوونه میشم

اینا چی ان دیگه خدایا ؟؟ 

+ چیا ؟؟ ببینم ؟

همینا که روی گونه هام سر میخورن ..

+ اینا که اشکن دیوونه .. پاک قاطی کردیاا 

من دیوونه شدم .. من دیوونه شدم 

آره من هیچی حس نمیکنم

حتی اشک روی گونه هامو

حتی بغض تو صدامو 

این اشک ها یه روز تک تک قطره هاشون اسید میشه رو قلبت حالا بذار ...

این بغض ها یه روز لحظه به لحظه شون سنگ میشه میخوره تو سرت حالا بذار ..

مگه الکیه 

مگه الکیه

به همین راحتی 

همه چیو بهم بزنی و بری ؟

+حالا که رفته ؟؟ با گفتن این حرفا فقط سر من رو هم درد میاری عزیزم ! 

تو گوش نکن . به تو چه اصلا ؟؟ 

من نمیخوام بدون اون باشم .. من بدون اون من نیستم .. من هیچی نیستم بدون اون 

من اونو میخام 

من همون لعنتی رو میخام

من نمیتونم طاقت بیارم

من دیوونه شدم

دیوونه ام کرده 

من نمیتونم

نمیتونم

نمیتونم

+اگه نمیتونی ، پس بمیر

...


+: +ها هیولایه درونم بود :)

پ.ن : قشنگ ببین چیکار کردی .. خدا نکنه یه روز سرت بیاد چون میدونم چقدر نازکی .. میدونم میشکنی :(

آقای ربات.

۰ موافق نظرات شما ( ۱ )

خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی |

خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی |

خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی |

                                                             | خیلی کثافتی |

                                                             | خیلی کثافتی |

                                                             | خیلی کثافتی |

                                                             | خیلی کثافتی |

خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی |

خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی |                                      یادگاری از خوشگلترین تیکه بد زندگیم :(

خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی |                                      12 تیر 1397 

خیلی کثافتی |

خیلی کثافتی |

خیلی کثافتی |

خیلی کثافتی |

خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی |

خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی |

خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی | خیلی کثافتی |

۰ موافق نظرات شما ( ۶ )