شاید هیچگاه

هیچگاه به لمس آغوش تو نرسیدم و نتوانم که برسم

شاید هیچگاه مثل آن خوابی که دیدم دستانت در دستانم گره نخورد

شاید هیچگاه قسمت نشود من و تو زیر یک باران باشیم

شاید هیچکدام از این شاید ها هیچوقت عملی نشود 

شاید هیچگاه نیایی

اما بدان یک من

این حوالی 

با یاد و خاطره تو از خودت بیشتر خو گرفته 

طوری که حتی اگر بیایی 

اگه دستانم را لمس کنی 

چیزی نمیفهمم چون من سالهاست لمس شده ام 

من در این دنیا زندگی نمیکنم

در دنیایی که من زندگی میکنم .. تو هیچوقت نرفتی 

و همیشه میمانی .. همانطور پای قول هایت هم میمانی 

صبح ها در آغوش تو بیدار میشوم و عصر ها با دستانی که در هم گره رفته 

غروب خورشید را نظاره میکنیم

دیر شده جانم ... دیر شده .. خیلی دیر ..

من مینویسم .. اما فکر نکن که زنده ام 

و شاید هیچوقت زنده نشوم ...


ربات.

تعداد نظرات این پست ۲ است ...

۱۲ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۱۰
:(((
:)
۱۲ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۳۴
میتونم متن شما رو کپی کنم ؟
خط خطی های پر از غلط های املایی و دستوری من
قابل شما رو نداره !! چیز خاصی نیست ...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">