من قوی ام
من سرسختم
اما از روزهایی مینویسم که ضعیف بودم
چون به نظرم اون روزها قشنگ تره واسه نوشتن
قوی بودن رو که نمینویسند ....
ربات.
قدیما (دو سه سال پیش ) وقتی از دوستام میپرسیدم بزرگترین آرزوتون چیه ؟
میگفتن یه کلبه وسط یه جنگل .. تک و تنها ...
بهشون میخندیدم .. ته دلم
من پر بودم از دانش
پر بودم از هدف هایی که براشون از ته دل میجنگیدم
نه تنهایی میخواستم
نه کلبه وسط جنگل
من میخواستم پشت یکی از میز های گوگل بشینم
یه مدرسه بزرگ برنامه نویسی بزنم
یه پدر پولدار باشم
اما حالا
من افتادم وسط همون کلبه توی جنگل .. تک و تنها
و دوستام در حال رسیدن به چیزایی ان که آرزوی من بود :(
ربات.
عاشقشم
اما نمیفهمه
روم نمیشه خودم بهش بگم
با کارام سعی میکنم بهش بفهمونم
عاشقشم
اما خب اون عاشق یکی دیگس
ربات.\/\/ r
بدترین اشتباه من این بود که بد شدم
بد شدم و این عمق فاجعه بود
عمق تاریکی های دلم
خب بچه بودم
نمیدانستم بد که باشم
افتخار نیست .. آزادی نیست .. رهایی نیست
بد که باشم
راه برگشتی نیست .. جبرانی نیست .. شادی نیست
بد شدم
و این کل سهم من از زندگی بود.
ربات.
خودت رفتی ولی عشقت نرفته
من عاشق تر شدم هفته به هفته ...
ربات.
وقتی صداش میکنم و میگه جان
حواسش هست به لرزش دستام ؟!
(میخواستم چیز دیگه ایی بنویسم اما شما قافیه را دریاب :) ! )
ربات.
از رفتن های با خداحافظی متنفر بود
از رفتن های بی خداحافظی متنفرم
انگار حس میکنم واسه طرف مقابل اندازه خیار ارزش نداشتم :/
ربات.
همه شعرهاش رو توی دفترم نوشتم
ولی فقط این یه دونه حرفش همیشه تو ذهنم ثبت شده
گاهی نمیشود که نمیشود .......
هر بار که میخونم یک دقیقه سکوت میکنم و به عمق فاجعه پی میبرم :(
ربات.
من چقدر با احساس واسش وقت گذاشتم و نوشتم
و چقدر بی احساس و سرد خوند و صفحه رو بست .
ربات.