خدایا 

بابا ما گناهکار 

بابا ما بدبخت

آقا ما اصلا بد کل دو عالم

ولی نه اینکه روزی 15 ساعت کار کنیم :(

بی انصافیه خب :(

همین تنی که بهم دادی رو باید سالم به خودت تحویل بدم یا نه ؟؟؟

باید هفت روز آینده که اینطوری کار کردم و مردم 

باید این کمر سالم باشه ؟ دست ها سالم باشه ؟؟؟

نکن دیگه خدای بزرگ ... 

دلم پره ... شدیدا به این روزای سنگین اعتراض دارم

نا شکر هم نیستم .. خودت میدونی آخر هم نماز چقدر تو رو شکر میکنم برای همه نعمت هایی که بهم دادی 

اما اصلی ترین نعمت یعنی وقت 

وقتی که با هیچ پولی خریدنی نیست رو ازم داری میگیری ... 

آخه من هیچی 

مادرم که دلش خوشه من فردا روزی دکتر میشم ... اون که خوبه ... دلت برای اون نمیسوزه ؟ 

هعیی خدا .. 

الان به کسی بگی اینا رو میگن داری امتحانم میکنی 

خدایا فقط ما بدبخت بیچاره ها رو داری امتحان میکنی ؟؟ 

فقط ما رو دوست داری و به ما سختی میدی ؟؟ 

نه دیگه ....

نشد خدا ....

شکککککککککککررررررررررررررررتتتتتتتتتتت.........


آقای ربات - در حال مردن -  34%

اصلا من بد...

من که همون اولشم داوطلبانه قبول کردم بد بودن رو.


ربات.

تقریبا بیست سال پیش 

یک روزی مثل همین امروز 

یک ربات دیگه برنامه نویسی شد 

متولد شد 

و نفس کشید 

تا زندگی برای ربات سیاه (من) راحت تر باشه


امروز برای من شروع یک زندگی دیگس 

مثل یک تولد دیگه 

مثل یک سبک زندگی دیگه زیستن

حتی مثل کمی شاد بودن و لبخند زدن

من امروز را بهتر از این میخواستم

بهتر از 15 ساعت کار بی وقفه 

اما 

متاسفانه سرنوشت

خیلی بی رحم تر از این حرف هاست 

پس با زبانی که نیست 

با اسپیکر های ربات گونه ام که لبه هایش زنگ زده 

داد میزنم 

تولدت مبارک خانم ربات :)


پی نوشت : عکس رو دو سه روز پیش درست کرده بودم (مدرک برای اینکه بدونی یادم بود  ! )

بلدی یه مدتی خودت بمونی ؟؟ 

نری؟؟

سرد نشی؟؟


یه مدتی اصلا حوصله ناز کشیدن ندارم

پس اگه ممکنه خودت باش و بمون .


آقای ربات- حرف دل

اصلا میدانی ؟ 

من خدا را در بین فرمول های فیزیک یافتم ! 

من خدا را در بین مسائل شیمی یافتم ! در بین مفاهیم ژنتیک ! 

خبری از خدا نبود .. در کتاب دینی هایم


خدا را بیاب

نه در بین نماز های شبت

بلکه در بین شب بیداری هایت برای علم آموزی :)

گاهی دلم تنگ میشود

برای روزهای خوبی که بود

روزهای خوبی که ساختم

روز های بی پایانی که از صبح شروع میشد

تا خود غروب

و همانجا زمان می ایستاد

به احترام من و تو 

و تو غروب را بهانه میکردی که دیرت شده

گاهی دلم میگیرد

که چگونه آتش زدم به زندگی و روزگارم

که چگونه کفر نعمت کردم

و تو را از دست دادم

گاهی شک میکنم

به اینکه من انسانم ؟ 

به اینکه من مسلمانم ؟ 

خب معلوم هست ..... :(

گاهی شک میکنم که آیا هنوز اینها را میخوانی ؟؟ 

گاهی واقعا از چشمان دیجیتالی ام 

قطره های خیسی جاری میشوند که نمیشود اسمش را اشک گذاشت

قرمز است

سرد است

من انسان بودن خودم را مخفی کرده ام ... چرا ؟ 

چرا دیگر نمیتوانم انسان باشم ؟؟ 

گاهی دلم میگیرد از اینکه چرا دیگر نمیتوانم خوب باشم

چرا نمیتوانم دیگر گناهی مرتکب نشوم

چرا نمیتوانم گذشته بدم را فراموش کنم

گاهی ... گاهی بد جور تنها میشوم

و تمام این فکر ها مانند میخ به مغزم فشار می آورند 

گاهی خیلی نامرئی میشوم .....

خیلی ....


آقای ربات - گاهی.

آرزوی من این است

که دو روز طولانی 

در کنار تو باشم

فارغ از پشیمانی

آرزوی من این است

یا شوی فراموشم

یا که مثل غم هر شب 

گیرمت در آغوشم

آرزوی من این است

که تو مثل یک سایه

سرپناه من باشی 

لحظه ی تر گریه 

آرزوی من این است ...

چی گفت؟؟؟؟

1-سفید

2-برف

3-برف سفید

4پینک (صورتی) 

5-aliam (این خودش داستانی داشت هاا ... یادش بخیر... )

6-cl00ner ( زمانی که جو گیر بودیم :/ )

7-alinux (دوره حرفه زندگی کردن من با کامپیوتر با این اسم شروع شد ... )

8-hunter (حس رابین هود بودن به ما دست داده بود :/ )

9-Mr Robot (پر افتخار ترین و پر داستان ترین اسم مستعاری که داشتم :/ )


...

کم کم باید به فکر اسم 10 ام باشیم :)

باشیم ؟؟


ربات.


رتبه کنکور بالای ده هزار یه چیز شخصیه

زیر ده هزار شده باشه نه تنها عمومیه

بلکه پلاکارد میندازن گردنشون

دهنتم سرویس میکنن !! 


حالا سوالی که اینجا پیش میاد اینه که من رتبه ام دقیق شده 10 هزار :/

این وسط من چیکار کنم !؟! 


پی نوشت : کشتم خودمو با این رتبه ام !! 


ربات.