نمیدونم چرا سر به هوا شدم! همه چی یادم میره. اون روز که رفتم کلاس ویولن، آرشه یادم رفته بود ببرم! امروز همینطوری زدم بیرون رفتم! بعد یادم اومده عطر نزدم! وسط جاده توی ماشین یادم اومد وای دفتر تراپی رو برنداشتم! همینطوری که داشتم به سوالات مسخره راننده اسنپ که "این ویولونه؟"، "سخته؟"، "چند خریدی؟"، "شهریه کلاست چقدره؟" جواب میدادم، میترسیدم به این فکر کنم دیگه چی رو جا گذاشتم و یه چیز دیگه هم یادم بیاد! رفتم کلاس نشستم نگاهم افتاد به کفاشم دیدم ای وای! کفشام چقدر خاکیه! منی که همیشه کفشام تمیزِ تمیز بود! دیگه نگم که نت ها هم یادم رفته بود! ملودی ها، اتودها یادم رفته بود!

تراپی امشب یکم خشونت بار بود! دکتر گفت از این توهم بیا بیرون. اسم سازت ویولنه نه اون اسمی که انتخاب کردی. اون پیرهن سفیده که میپوشی فقط یه پیرهن سفیده، نه چیز دیگه‌ای. میگفت میگفت میگفت و من گاردمو آورده بودم پایین و اجازه داده بودم این جمله ها بهم بخوره و منو بریزه. چیکار کنم دیگه....

۲ ۰