برای اینکه با تصور تو راحت تر کنار بیام، یک سال پیش رفتم روانپزشک. قرص خوردن رو شروع کردم. اما وقتی به عقب نگاه میکنم میبینم من درمان نشدم! من فقط با بچه کوچیکا خوش اخلاق ترم. به جوک های مامانم که تعریف میکنه میخندم. گل میبینم تو خیابون نیشم وا میشه. به طعم غذا بیشتر توجه میکنم. این کنار تو هم هستی! تصور تو پاک نشد. من فقط خوشحال تر غمگینم! راستش این بدتره چون دیگه هیچکس اون لایه زیرین غمگین و سیاه رو نمیبینه! شایدم بهتره نمیدونم... فقط خواستم اینجا بنویسم من به خاطر 1000، 2000 قرصی که امسال خوردم. تو رو نمیبخشم.
سلام خسته نباشید. مطالبتون عجیبه و غریب. خخخ . شوخی کردم دمتون گرم