عمیقا دلم میخواد حس و حال اون روزایی رو داشته باشم که عاشق برنامه‌نویسی بودم! و در عین حال هیچی هم بلد نبودم! فقط عشق میکردم که یه برنامه‌بنویسم که فقط اسممو با سنم چاپ کنه! یا مثلا یاد گرفته بودم با جاوا برنامه gui بنویسم. دو تا تکست باکس گذاشته بودم با یه دکمه. توی تکست باکس ها عدد مینوشتی و اون دکمه رو میزدی، جمع اون دو تا عدد رو بهت نشون میداد! حالا بماند اگر چیزی به جز عدد وارد میکردی اونقدر کامپیوتر هنگ میکرد که باید ریست میکردی تا درست بشه! ...

اما عمیقا دلتنگ اون روزام! اون روزایی که دستاوردهای کوچیک، ذوق‌هایی به اندازه دنیا داشت! روزایی که پشت کامپیوتر بیکار نمینشستم! یه چیزی یاد میگرفتم! مهم نبود چی! حتی شده اسمبلی یاد میگرفتم. روزایی که اینترنت هم نداشتم! میرفتم کافی نت و مجله های کامپیوتری رو دانلود میکردم میریختم فلش و میاوردم توی خونه با لذت کامپیوترها رو نگاه میکردم و مشخصاتشون رو میخوندم! من اون روزا رو باید بیشتر زندگی میکردم...

۳ ۰