صبح ها نیم ساعت جلسه کاری با شرکت دارم. که در مورد تسک ها و وظایف روز صحبت میکنیم. امروز به شکل اتفاقی در مورد احوالات ناخوشایند و ناامیدی و ناراحتی صحبت شد. یه سری کتاب ها پیشنهاد شد، ژورنال نویسی و ... که خب دوست دارم از همین امروز شروع کنم به انجام دادنشون.
1- کتاب خوندن 2- ژورنال نویسی 3-انجام کارهای ناخوشایند به شکل اجباری!
در مورد سومی مثلا میخوام صبح ها ساعت 6 پاشم! کار خاصی در نظر ندارم اون تایم انجام بدم! فعلا شاید فقط پاشم در و دیوار رو نگاه کنم!
راستی جالب تر اینکه من تاروت میگیرم... و تاروت امروزم به این شکل بود که بهتره روی خودم تمرکز کنم و روی خودم کار کنم تا اون چیزایی که میخوام اتفاق بیوفته! من تاروت رو دوست دارم چون اعتقاد داشتن بهش ضرری به آدم نمیرسونه... مثل طلسم و جادو ها نیست که مثلا بگه یکی تو رو طلسم کرده بعد تو از همه آدما بدت بیاد و بدبین بشی بهشون... خلاصه که به این شکل... نیستی ... اما یادت که هست...