یه نفری رو بخوای بشناسی و در موردش اطلاعات جمع کنی چیکار میکنی؟ اینو توی یکی از کتابهای هک خونده بودم. حدودا 15 سال پیش وقتی نوجوون بودم و توی دنیای شیطنت و خرابکاری و خب البته کنجکاوی توی دنیای کامپیوتر! اصلا چرا باید در مورد یه نفر اطلاعات جمع کنی؟ که بعدا بتونی با اون اطلاعات و ترکیب کردن الگوهای مختلف اطلاعات محرمانه دیگه ای رو پیدا کنی! آدما همیشه همینن. هیچکس نیست که jfgdisfjiosdjrfiowe4rt رو بذاره رمز عبورش! همه یه الگویی دارن. همه یه علایقی دارن، همه یه عددهایی توی ذهنشون هست که با همون رمز ها رو میسازن. پس ...

از اسم شروع میکنیم، بعد فامیلی، بعد تاریخ تولد، بعد علایق، بعد تاریخ های مهم، بعد اخلاقیات! میپرسی اخلاقیات چرا مهمه؟ خیلی مهمه! اگر بدونی اخلاق طرف مقابلت چطوریه، میدونی از کدوم در وارد بشی که مناسب ترین جواب ها رو بگیری! که بیشترین اعتماد طرف رو به خودت جلب کنی! تک تک جملات اون کتاب یادمه... که چطوری از روشنایی وارد تاریک ترین ساید آدما بشیم. هک در واقع اون بود. هک واقعی...

چرا اینو نوشتم؟ چون امروز سعی کردم افسردگیامو هک کنم! اسم هیولاها رو بپرسم، علایقشون رو بدونم، تاریخ تولدشون.. اینکه کِی اولین بار به وجود اومدن رو بدونم... سعی کنم اول از همه باهاشون دوست به نظر بیام. بعدش شاید تازه بفهمم این غم عمیقی که شبا میوفته به جونم، اسمش چیه... اسمشو میدونی؟ نه.. نمیدونیم... کاش اون نوجوون 15-16 ساله هنوز زنده بود و با اون شوق و علایق و حوصله‌ای که داشت به خدمت تک تک این هیولاها میرسید و همشون رو هک میکرد :)

۳ ۰