هیچ شبی مثل امشب
احساس تنهایی نکردم
سخت بود تا به چیزای بی مزه بخندم
تا ساعت ها بگذره
ربات ها گذاشتن و رفتن
رفیقا که دمشون گرم ..
داداشا که مشغول کار
چی میمونه ؟ یک من تنها :(
ربات.
هیچ شبی مثل امشب
احساس تنهایی نکردم
سخت بود تا به چیزای بی مزه بخندم
تا ساعت ها بگذره
ربات ها گذاشتن و رفتن
رفیقا که دمشون گرم ..
داداشا که مشغول کار
چی میمونه ؟ یک من تنها :(
ربات.
بعد از بهار پارسال
بهت گفته بودم
دیگه عشق نمیفهمم
دیگه احساس ندارم
دیگه نمیتونم خوب باشم
گفته بودم و تو قبول کرده بودی
حالا پاش بسوز
ربات.
تابستون پارسال
دستای منو گرفت
من گناه کار شدم
:(
آقای ربات.
قسم خوردم
دیگه ننویسم
ربات.
به طرف زنگ زدم میگم خونه فلانی هستش ؟
میگه نه دو خونه بالاتره :/
الان من این دو خونه بالاتر رو دو شماره به شماره تلفنش اضافه کنم ؟؟؟
:/
قاطی کردن ملت :/
ربات .
رفیقا میگن
که فراموشت کنم
میگن همونطوری که تو بیخیال منی منم بیخیالت شم
رفیقا میگن باید دست بکشی
اونا رفیق نیستن اصلا ..
اگه کسی باید فراموش بشه اونان نه تو
من چطوری تو رو فراموشت کنم وقتی هنوز اسم تو
رمز گوشی منه ؟
چطوری فراموشت کنم که لقبت رو حک کردم روی سر اتاقم ؟
چطوری میشه بهت فکر نکرد وقتی همه شعر هاتو حفظم و توی دفترخاطراتمم نوشتم ؟
هوم ؟
آقای ربات - فراموش
اومدم وبلاگم که ببینم چند شنبه اس
به هیچی بیشتر از وبلاگم اعتماد ندارم !
که اینطور ... امروز سه شنبه اس ...
تا ساعت سه شب بیدار بمونم
میشه یه کار هایی کرد :)
ربات .
با چند جمله خودم رو توصیف میکنم :
آخر یه شب این گریه ها سوی چشامو برد :(
اینقدر پیام ندید چقدر خوشتیپ شدی خخخ (الکی مثلا ! )
و همینطور پیام ندید دکتر آینده ! من داروساز میخوام بشم خیلی به دکتر بودن ربطی نداره !
چطوری از فردا راه بیوفتم خیابونا .. خدایا !
پیر شدم رفت هعیی ... !
بغضی که توی گلومه
با صد هزار ضربه چکشت هم نمیشکنه
نمیخوام بفهمی چقدر شکننده شدم.
نمیخوام هیچکس بفهمه
ر ب ا ت
طُ از من نویسنده خوبی ساختی !
منی که همیشه انشا را رد میشدم..
ربات.