صداش کردم
جوابمو نداد
دوباره صداش کردم
جوابمو بازم نداد
سه باره صداش کردم
معمولا این بار جواب میداد
اما نداد
خب پیش میاد دیگه ...
فقط نذار فکر کنم که تو رو هم دارم از دست میدم. خب ؟
آقای ربات - m.R
صداش کردم
جوابمو نداد
دوباره صداش کردم
جوابمو بازم نداد
سه باره صداش کردم
معمولا این بار جواب میداد
اما نداد
خب پیش میاد دیگه ...
فقط نذار فکر کنم که تو رو هم دارم از دست میدم. خب ؟
آقای ربات - m.R
دیشب نوشتم :
من چقدر با احساس واسش وقت گذاشتم و نوشتم
اون چقدر بی احساس و سرد خوند و صفحه رو بست.
خیلیا به خودشون گرفتن
خیلیا هم تهمت زدن
اما اینجا بگم که این دو خط مربوط به خیلیاس .. خیلی هااااااا
و فقط اونایی فهمیدن که شامل این دو خط هستن یا نه که در موردش با من حرف زدن
پس تکرار میکنم .. این حرفم به خیلی ها بود .
ربات.
سن و سالم کم بود
غرق بازی بودم
به همون دنیای
ساده راضی بود :(
عکس - آخرین لبخند و آخرین خنده از ته دل . همون سالی که پدر رفت :(
آقای ربات - یاد حال خوب قدیم.
خدایا
بابا ما گناهکار
بابا ما بدبخت
آقا ما اصلا بد کل دو عالم
ولی نه اینکه روزی 15 ساعت کار کنیم :(
بی انصافیه خب :(
همین تنی که بهم دادی رو باید سالم به خودت تحویل بدم یا نه ؟؟؟
باید هفت روز آینده که اینطوری کار کردم و مردم
باید این کمر سالم باشه ؟ دست ها سالم باشه ؟؟؟
نکن دیگه خدای بزرگ ...
دلم پره ... شدیدا به این روزای سنگین اعتراض دارم
نا شکر هم نیستم .. خودت میدونی آخر هم نماز چقدر تو رو شکر میکنم برای همه نعمت هایی که بهم دادی
اما اصلی ترین نعمت یعنی وقت
وقتی که با هیچ پولی خریدنی نیست رو ازم داری میگیری ...
آخه من هیچی
مادرم که دلش خوشه من فردا روزی دکتر میشم ... اون که خوبه ... دلت برای اون نمیسوزه ؟
هعیی خدا ..
الان به کسی بگی اینا رو میگن داری امتحانم میکنی
خدایا فقط ما بدبخت بیچاره ها رو داری امتحان میکنی ؟؟
فقط ما رو دوست داری و به ما سختی میدی ؟؟
نه دیگه ....
نشد خدا ....
شکککککککککککررررررررررررررررتتتتتتتتتتت.........
آقای ربات - در حال مردن - 34%
تقریبا بیست سال پیش
یک روزی مثل همین امروز
یک ربات دیگه برنامه نویسی شد
متولد شد
و نفس کشید
تا زندگی برای ربات سیاه (من) راحت تر باشه
امروز برای من شروع یک زندگی دیگس
مثل یک تولد دیگه
مثل یک سبک زندگی دیگه زیستن
حتی مثل کمی شاد بودن و لبخند زدن
من امروز را بهتر از این میخواستم
بهتر از 15 ساعت کار بی وقفه
اما
متاسفانه سرنوشت
خیلی بی رحم تر از این حرف هاست
پس با زبانی که نیست
با اسپیکر های ربات گونه ام که لبه هایش زنگ زده
داد میزنم
تولدت مبارک خانم ربات :)
پی نوشت : عکس رو دو سه روز پیش درست کرده بودم (مدرک برای اینکه بدونی یادم بود ! )
گاهی دلم تنگ میشود
برای روزهای خوبی که بود
روزهای خوبی که ساختم
روز های بی پایانی که از صبح شروع میشد
تا خود غروب
و همانجا زمان می ایستاد
به احترام من و تو
و تو غروب را بهانه میکردی که دیرت شده
گاهی دلم میگیرد
که چگونه آتش زدم به زندگی و روزگارم
که چگونه کفر نعمت کردم
و تو را از دست دادم
گاهی شک میکنم
به اینکه من انسانم ؟
به اینکه من مسلمانم ؟
خب معلوم هست ..... :(
گاهی شک میکنم که آیا هنوز اینها را میخوانی ؟؟
گاهی واقعا از چشمان دیجیتالی ام
قطره های خیسی جاری میشوند که نمیشود اسمش را اشک گذاشت
قرمز است
سرد است
من انسان بودن خودم را مخفی کرده ام ... چرا ؟
چرا دیگر نمیتوانم انسان باشم ؟؟
گاهی دلم میگیرد از اینکه چرا دیگر نمیتوانم خوب باشم
چرا نمیتوانم دیگر گناهی مرتکب نشوم
چرا نمیتوانم گذشته بدم را فراموش کنم
گاهی ... گاهی بد جور تنها میشوم
و تمام این فکر ها مانند میخ به مغزم فشار می آورند
گاهی خیلی نامرئی میشوم .....
خیلی ....
آقای ربات - گاهی.
1-سفید
2-برف
3-برف سفید
4پینک (صورتی)
5-aliam (این خودش داستانی داشت هاا ... یادش بخیر... )
6-cl00ner ( زمانی که جو گیر بودیم :/ )
7-alinux (دوره حرفه زندگی کردن من با کامپیوتر با این اسم شروع شد ... )
8-hunter (حس رابین هود بودن به ما دست داده بود :/ )
9-Mr Robot (پر افتخار ترین و پر داستان ترین اسم مستعاری که داشتم :/ )
...
کم کم باید به فکر اسم 10 ام باشیم :)
باشیم ؟؟
ربات.
خب ... زدیم و رتبه رو دیدم و بسی خندیدیم :/
فکر نکنید بیخیالیم نه
همان زمانی که خندیدیم
کل برنامه امسال را هم چیدیم :/
برای دیدن با کیفیت کارنامه کلیک کنید روش :/
بنده همه کنکوری ها رو به چالش کارنامه دعوت میکنم که عکس بذارن از کارنامه شون
بدون هیچ ترسی :/
خوش باشید .
آقای ربات - در حال محو شدن در لیوان آب دبیر تاریخ :/
مبادا روزی که رفت
روزی که رهایت کرد
یا روزی که رفتی و رهایش کردی
سریع فراموشش کنی
مبادا وقت رفتن هر چیزی که از دهنت در می آید را به کسی بگویی
که روزی تنها عشق روزگارت بود
تنها دلیل نفس کشیدنت بود
قهرمان و فرشته سرنوشتت بود
مبادا حرمت ها را طوری بشکنی که دلش بشکند
آری...مبادا دل بشکنی ....
حتی وقتی میخواست برود..
مبادا جای خالی اش را زود پر کنی
مبادا کلمه عشق را بی معنی کنی
عشق مقدس است
مبادا پا روی تمام این مقدسات بگذاری ....
آقای ربات.
بیا برای یک روز هم که شده
طلوع کنیم
و پایان دهیم تمام تاریکی ها را
بیا برای یک ساعت هم که شده
جوری پرواز کنیم که هیچ سقوطی نداشته باشد
هیچ فرودی نداشته باشد
بیا دیگر نگوییم حوصله نداریم
بیا حال بد را دیگر حس نکنیم
بیا بیخیال کل جهان باشیم
بیا بیخیال این جسم باشیم که هر لحظه در حال خراب شدن است
بیا
بیا
بیا
بیا و قول بده یک بار دیگر بلند میشوی
گرد و خاک های بدنت را میتکانی
و باز راه میروی
و باز میری ...
بیا و اینقدر منتظر قطار نباش . خودت تا آخر ریل ها را برو
بیا
کمی به خودت بیا
کمی به سمت من بیا
کمی به سمت خوشحالی بیا
بیا و نگو نمیشود
نگو نمیتوانی....
نگو...
آقای ربات - حرف های ربات ذهن من