۵۵ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است.

جواب نده

منو از چی میترسونی ؟ از قهر کردنت ؟ 

من همین هفته پیش کل زندگیمو شستم گذاشتم کنار 

جواب نده 

منو از چی میترسونی ؟ از نبودنت ؟ 

من وقتی خودم نیستم چه فایده ایی داره اطرافیانم باشن ؟ 

جواب نده 

منو از چی میترسونی ؟ از رفتنت ؟ 

من خیلی خیلی زود رفتنی ام .. پس این چیزا رو جدی نمیگیرم .. 

آره ..


امضا.ربات.

اینجا ایران

هوا آفتابی

من منتظر

منتظر باز شدن چشمانت

منتظر زنگ زدن ساعتی که به حوالی تو کوک شده 

و بیخیال مثل همیشه ..

آدامس در دهان و سوت زنان کنار قبرت پرسه میزنم ...

بلند شو صبح شده ...


آقای ربات - بیخیال

با خدا ملاقات در مه

اعتراض موندن

ناخودآگاه از دل 

خیلیان که جا موندن ...


آقای ربات .

قبول..

عکس هایمان را قیچی کن 

از وسط ببر و تنها خودت باش 

اما 

آن دستی که روی شانه ات گذاشتم را چکار میخواهی بکنی ؟؟؟


امضا.آقای ربات

ببین چگونه

سکوت کرده شب

انگار که حسی تو را میبرد

تا قعر خاطراتی که

برای فراموش کردنشان

خروار خروار بغض چال کرده بودی ...


ربات.